پيرسبز چك چكو
پيرسبز چك چكو
اومَهِ تا دامِن كوه (آمدم تا دامن کوه)
چِه قَه پله ممِه طي كَه (چه پلههای زیادی را گذراندم تا...
تا نِه رَسوهِه دِپو .... به آستان تو برسم.)
پوويِ پيرسبز مو ( پیر سبز ما....
درُخشَ مثل قرص مو ....مانند قرص ماه میدرخشد)
اووِِ چَكَه توي حوض (آب به درون حوض می چکد
چك و چكه از سينه كوه از سینه کوه)
جمعيت موج كوزَه (جمعیت موج میزند
تو خيله هُو در خیلهها)
يَكي رقصه يَكي خينه (یکی میرقصد، یکی میخواند
يَكي كرَه سِير و صفو یکی سیر و صفا میکند)
پيرسبز چك چكو
پيرسبز چك چكو
شمع و چوب صِندلُش (شمع و بوی چوب صندل)
كلك مِين پيرُش (شمعدان میان پیر)
مردومون موج كوزِن داور و وَرُش (مردم در پیرامونش موج میزنند
حوجت طلَبِن از اُش و از او حاجت میخواهند)
يَكي كِنه رشته گوُش چورقَدُش (یکی رشتهای از گوشه چارقدش میکند
گرِنگ تَه ري ميله شمعدون هُو و گره میزند به میله پیرامون شمعدان)
واجَه پير چك چكو (میگوید ای پیر سبز
آدِن مرود دل مو مراد دل ما را بده)
پيرسبز چك چكو
پيرسبز چك چكو
سي يوشونِ سين كوه (سیاوشان روییده در سینه کوه....
چه قدر دوره صفو .... چه صفا و زیبایی دارد)
وقتي اوو از شِه چكه (وقتی آب از کوه میچکد
والا ممِه وير تو یاد مادرم میافتم)
شَشِكَه مِه پيش پو (میتواند به پیش پایش
يور نوز و دلربو یار ناز و دلربا...)
شِه وا وقتي كه تا رسوهه شه پو (وقتی به پای پیر میرسی....
ووا پير چك چكو ....بگو ای پیر سبز....)
تا وِرَس به دل مو (.....تو به درد دل ما برس
نبيم از هم مو جزو تا هیچگاه از هم جدا نباشیم)
پيرسبز چك چكو
پيرسبز چك چكو
پيرسبز چك چكو
اومَهِ تا دامِن كوه (آمدم تا دامن کوه)
چِه قَه پله ممِه طي كَه (چه پلههای زیادی را گذراندم تا...
تا نِه رَسوهِه دِپو .... به آستان تو برسم.)
پوويِ پيرسبز مو ( پیر سبز ما....
درُخشَ مثل قرص مو ....مانند قرص ماه میدرخشد)
اووِِ چَكَه توي حوض (آب به درون حوض می چکد
چك و چكه از سينه كوه از سینه کوه)
جمعيت موج كوزَه (جمعیت موج میزند
تو خيله هُو در خیلهها)
يَكي رقصه يَكي خينه (یکی میرقصد، یکی میخواند
يَكي كرَه سِير و صفو یکی سیر و صفا میکند)
پيرسبز چك چكو
پيرسبز چك چكو
شمع و چوب صِندلُش (شمع و بوی چوب صندل)
كلك مِين پيرُش (شمعدان میان پیر)
مردومون موج كوزِن داور و وَرُش (مردم در پیرامونش موج میزنند
حوجت طلَبِن از اُش و از او حاجت میخواهند)
يَكي كِنه رشته گوُش چورقَدُش (یکی رشتهای از گوشه چارقدش میکند
گرِنگ تَه ري ميله شمعدون هُو و گره میزند به میله پیرامون شمعدان)
واجَه پير چك چكو (میگوید ای پیر سبز
آدِن مرود دل مو مراد دل ما را بده)
پيرسبز چك چكو
پيرسبز چك چكو
سي يوشونِ سين كوه (سیاوشان روییده در سینه کوه....
چه قدر دوره صفو .... چه صفا و زیبایی دارد)
وقتي اوو از شِه چكه (وقتی آب از کوه میچکد
والا ممِه وير تو یاد مادرم میافتم)
شَشِكَه مِه پيش پو (میتواند به پیش پایش
يور نوز و دلربو یار ناز و دلربا...)
شِه وا وقتي كه تا رسوهه شه پو (وقتی به پای پیر میرسی....
ووا پير چك چكو ....بگو ای پیر سبز....)
تا وِرَس به دل مو (.....تو به درد دل ما برس
نبيم از هم مو جزو تا هیچگاه از هم جدا نباشیم)
پيرسبز چك چكو
پيرسبز چك چكو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر